جدول جو
جدول جو

معنی خبردار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خبردار کردن
(بَ زَ اَ کَ دَ)
آگاهی دادن. اطلاع دادن. (از ناظم الاطباء) :
وگر دانم که عاجز گشتم از کار
کنم باری شهنشه را خبردار.
نظامی.
زی پدرش رفت و خبر دار کرد
تا پدرش چارۀ آن کار کرد.
نظامی.
همان یار خود را خبردارکرد
که اونیز خورد آب از آن آبخورد.
نظامی.
، فهمانیدن، هوشیار کردن، پند دادن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خبردار کردن
آگاهانیدن، مطلع ساختن، مطلع کردن، اطلاع دادن، مستحضر ساختن، آگاه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
از خواب برخیزانیدن. (ناظم الاطباء). بعث. (ترجمان القرآن). از خواب برانگیختن. از خواب برکردن. ایقاظ. تیقظ. (یادداشت مؤلف) : زن را آهسته بیدار کرد. (کلیله و دمنه).
تماشای او در دلش کار کرد
بپایش بجنباند و بیدار کرد.
نظامی.
بانگ طبلت نمیکند بیدار
تو مگر مرده ای نه بیداری.
سعدی.
ملک او را اندک اندک بلطف بیدار کرد. (گلستان).
، هوشیار کردن. (ناظم الاطباء). متنبه کردن. (یادداشت مؤلف) :
ازین خواب بیدارتان کردمی
همه زنده بر دارتان کردمی.
فردوسی.
نخست آفرین جهاندار کرد
دل موبد از خواب بیدار کرد.
فردوسی.
ابا رخش برخیره پیکار کرد
بدان کو سر خفته بیدار کرد.
فردوسی.
وز بستر غفلت تو کنی ما را بیدار.
منوچهری.
مرا بخواب دل آکنده بود و شرخمار
زمانه کرد ز خواب اندک اندکم بیدار.
ناصرخسرو.
گر همی خفته گمانیت برد خفتست
خفته بگذار و مکن بیهده بیدارش.
ناصرخسرو.
چو من خفته ای را تو بیدارمرد
نبایست از این گونه بیدارکرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ اُ دَ)
مطلع شدن. (از ناظم الاطباء). اطلاع یافتن. آگهی یافتن. واقف شدن. هوشیار شدن. بیدار شدن. (از ناظم الاطباء) :
عالم بی خبری طرفه بهشتی بوده ست
حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم.
صائب
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَخوَرْ / خُرْ دَ)
خوی نیک نشان دادن. با اخلاق خوش رفتار کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
کردار همی کردی تا دل به تو دادم
چون دل بشد از دست ببستی در کردار.
فرخی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دیر پاییدن و ثبات داشتن. (برهان) ، بانگ و فریاد راه انداختن. رجوع به داردار شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دی دَ / دِ شُ دَ)
ستیزه کردن. درافتادن:
اندر دو چشم خویش زند خار خشک
مر دشمنی که با توکند خارخار.
فرخی.
تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم
پیش تو نایدو نکند با تو خارخار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از بندار کردن
تصویر بندار کردن
مباشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبردار شدن
تصویر خبردار شدن
مطلع شدن، بیدار شدن، اطلاع یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردار کردن
تصویر کردار کردن
خوی نیک نشان دادن با اخلاق خوش رفتار کردن: (کردار همی کردی تا دل بتو دادم چون دل بشد از دست ببستی در کردار) (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داردار کردن
تصویر داردار کردن
((کَ دَ))
به صبر و درنگ واداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
استيقظ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
Awaken, Waken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
réveiller, réveiller quelqu'un
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
깨우다 , 깨우다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
جگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
uyandırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
kumfufua, kumwasha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
জাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
להעיר , להעיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
起こす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wakker maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
जगाना , जगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
membangunkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
ปลุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
despertar, despertar a alguien
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
acordar, acordar alguém
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
唤醒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
budzić, budzić kogoś
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
svegliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی